ضد دختر ۩ Anti Girl ۩ ضد دختر.....حالگیری از 2خران.....بیا....جون مادر ت نظر بده
| ||
|
عروسي رفتن دخترها!!!!! دو، سه هفته قبل از عروسي، دغدغه ي خاطرش اينه كه : من چي بپوشم؟! توي اين مدت هر روز يا دو روز يه بار " پرو" لباس داره... اون دامن رو با اين تاپ ست مي كنه، يا اون شلوار رو با اون شال!! ممكنه به نتايجي برسه يا نرسه! آخر سر هم مي ره لباس مي خره!! بعد از اينكه لباس مورد نظر رو انتخاب كرد...حالا متناسب رنگ لباس، رنگ آرايش صورتش و تعيين مي كنه...اگر هم توي اين مدت قبل از مهموني، چيزي از لوازم آرايش مثل لاك و سايه و...كه رنگهاشو نداره رو تهيه مي كنه... حتي مدل مويي كه اون روز مي خواد داشته باشه رو تعيين مي كنه...مثلا ممكنه " شينيون" كنه يا مدل دار سشوار بكشه...! البته سعي مي كنه با رژيم غذايي سفت و سخت تناسب اندامشم حفظ بكنه... يه رژيمي هم براي پوست صورت و بدنش مي گيره..! مثل پرهيز از خوردن غذاهاي گرمي! ماسك هاي زيادي هم مي زاره، از شير و تخم مرغ و هويج و خيار و توت فرنگي و گوجه فرنگي(اينا دستور غذا نيستا!!)گرفته تا ليمو ترش ( اين ليمو ترش واقعا معجزه مي كنه، به يه بار امتحانش مي ارزه!) اين ماسك ها براي شفاف سازي!( ببخشيد سياسي شد!) پوسته... البته حتما توي اين مدت يه تمرين رقصي هم مي كنه، تا بدنش از خشكي در بياد و اون روز حسابي بتركونه!( ببخشيد، دل ربايي بكنه!) خوب، روز موعود فرا مي رسه! ساعت 8 صبح از خواب بيدار مي شه( انگار كه يه قرار مهم داره) بعد از خوردن صبحانه، مي پره تو حموم، بعد از " اپيليدي"! و استحمام كه 2 ساعت طول مي كشه...بالاخره ساعت 10 تا 10:30 مي ياد بيرون...( البته ممكنه يه بار هم تو حموم ماسك بزاره...كه تا ساعت 11 در حمام تشريف داره!) بعد از ناهار...! لباس مي پوشه مي ره آرايشگاه، چون چند روز قبلش زنگ زده و وقت آرايشگاه گرفته براي ساعت 1:30 بعد از ظهر... توي آرايشگاه كلي نظر خواهي مي كنه از اينو اون كه چه مدل مويي براش بهترتره، هر چي هم ژورنال آرايشگر بنده خدا داره رو مي گرده( البته حتما روزهاي قبل مد موهاي زيادي رو ديده، يا از تو fashion tv يا moda tv و... يا internet...اما هنوز به نتيجه اي نرسيده!!) آخر سر هم خود آرايشگر به داد طرف مي رسه و يه مدل بهش پيشنهاد مي كنه و اونم قبول مي كنه!! ساعت 3 مي رسه خونه... بعد شروع مي كنه به آرايش كردن...! صد مدل خط چشم و خط لب مي كشه و پاك مي كنه! ساعت 5 بعد از ظهر بالاخره به نتيجه اي مي رسه و مي تونه برحسب رنگ لباسش يه آرايش خوبي داشته باشه!! بعد از پوشيدن لباس كه خيلي محتاطانه صورت مي گيره( كه مدل موهاش خراب نشه) يه عكس يادگاري از چهره ي زيباش مي گيره كه بعدا به نامزد آينده اش نشون بده!! ساعت 8 عروسي شروع مي شه...يه جوري راه مي افته كه نيم ساعت زودتر اونجا باشه!! نظرات شما عزیزان:
ما کلاٌ عروسی اگه نریم سنگین تریمپاسخ:محمد: خب دیگه اگه این مراحل رو انجام ندید موردی ندارید ما هم اینقد گیر نمی دیم بهتون
علی چراغی
ساعت10:50---21 خرداد 1390
قبل ازدواج پسر: بالاخره موقعش شد. خيلي انتظار كشيدم. دختر: ميخواي از پيشت برم؟ پسر: حتي فكرشم نكن! دختر: دوسم داري؟ پسر: البته! هر روز بيشتر از ديروز! دختر: تا حالا بهم خيانت كردي؟ پسر: نه! براي چي ميپرسي؟ دختر: منو ميبوسي؟ پسر: معلومه! هر موقع كه بتونم. دختر: منو ميزني؟ پسر: ديوونه شدي؟ من همچين آدميام؟! دختر: ميتونم بهت اعتماد كنم؟! پسر: بله. دختر: عزيزم! وووووووووووووو!!!!! سلام این مطلب را هم توی وبلاگت بزاری بد نیست البته با درج فرستنده بعد از ازدواج كاري نداره! از پايين به بالا بخون قبل ازدواج پسر: بالاخره موقعش شد. خيلي انتظار كشيدم. دختر: ميخواي از پيشت برم؟ پسر: حتي فكرشم نكن! دختر: دوسم داري؟ پسر: البته! هر روز بيشتر از ديروز! دختر: تا حالا بهم خيانت كردي؟ پسر: نه! براي چي ميپرسي؟ دختر: منو ميبوسي؟ پسر: معلومه! هر موقع كه بتونم. دختر: منو ميزني؟ پسر: ديوونه شدي؟ من همچين آدميام؟! دختر: ميتونم بهت اعتماد كنم؟! پسر: بله. دختر: عزيزم! وووووووووووووو!!!!! سلام این مطلب را هم توی وبلاگت بزاری بد نیست البته با درج فرستنده بعد از ازدواج كاري نداره! از پايين به بالا بخون |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |